- لبالب شدن
- پرشدن لبریز گشتن: گزید او لب گه هستی که رو پیدا مکن مستی چو جام لبالب شد از آن میها لب ما را (دیوان کبیر 50: 1)
معنی لبالب شدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرکردن لبریز ساختن: لبالب کن از باده خوشگوار بنه پیش کیخسرو روزگار (نظامی لغ)
خود را شناختن، بحد بلوغ رسیدن پسر یا دختر
غلبه کردن، چیره شدن، پیروز شدن
چیره شدن غلبه کردن پیروز شدن: مسلط گشتن: اگر جاهلی بر زبان آوری و شوخی غالب آمد عجب نیست. یا غالب آمدن برکسی. چیره شدن بر او: ماهی بر او غالب آمد و دام از دستش بربود. یا غالب آمدن در امری. چیره شدن در آن بر کسی: عفص غالب آمدن در کشتی و سست گردانیدن طرف
بصورت کباب در آمدن، بریان و سوخته شدن، یا کباب شدن دل. متاثر شدن
Mature
взрослеть
reifen
дорослішати
dojrzewać
amadurecer
maturare
madurar
rijpen
เจริญเติบโต
परिपक्व होना
להתבגר
olgunlaşmak
kuwa na umri mkubwa
পরিণত হওয়া
پختہ ہونا
رایج شدن رواج یافتن مدشدن